Page images
PDF
EPUB

APPENDIX OF ORIGINAL PASSAGES.

No. 1.

لقد هتفت في جنح لبل حمامة علي فني و هنا لنا كذبت و بيت الله لو كنت عاشقاً لما سبقتني بالبكاء الحما

No. 2.

W

قال ابو عطاء السندي و أسمه مر زون اسلامي

دم

یم

دو

السمر

ذكر تك و الخطي يخطر بيننا و قد نهلت منا المثقفة فو الله ما أدري وإني لصادق أداء عراني من حبابك أَم سحر

23

ވ

=

P

=

فإن كان سحرا فاعذريني علي الهوي وإن كان داءً غيره فلك العذر

چواگاه شد دختر گرد هم

غه مین گشت

No. 3.

که سالار آن انجمن گشت گم

و برزد خروشي بد رد براورد از دل یکی باد سرد

زني بود برسان گرد و سوار

کجا نام او بود گرد افرید

همیشه بجنگ اندرون نامدار

که چون او بجنگ اندرون کس ندید

چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله برکش بکردار خبر

بپوشید درع سواران بجنگ

نهان کرد کېسو بزیر زره فرود آمد از دژ بکردار شیر

نبود اندران کار جاي درنگ

بزد بر سر ترک رومي گره کمر پر میان باد پاي به زیر

[A]

ii

APPENDIX OF ORIGINAL PASSAGES.

زد رفت پویان بکردار باز يکي تېزه در دستش آهن گداز به پیش سپاه اندر آمد چو گرد چو رعد خروشان يکي ویله کرد که گردان کدامند و سالار کیست زرزم آوران جنگ رایار کیست که بر من يکي ازمون را بجنگ بگردد بسان دلاور نهنگ بجنگ اریش لشکر سرفراز مر او را نیامد کسي پيش باز چو سهراب شیر اوزن او را بدید بخندید ولب را به ندان گزید چنین گفت کامد دگر ناره گور بدام خداوند شمشیر و زور بپوشید خفتان و بر سر نهاد يكي ترك * چيني بكردار باد : بیامد دمان پیش گرد آفرید دخت کمند انگن اورا بدید کمان را بزه کرد و بکشاد بر نه بد مرغ را پیش تبرش گذر

بسهراب برتبر باران گرفت

چو

چپ و راست جنگ سواران گرفت

نگه کرد سهراب و آمدش ننگ برآشفت و تیز اندر آمد بجنگ

زبېکار خون اندر آمد بجوي

سپر بر سر آورد و بنهاد روي

هم آورد را دید گرد آفرید :: که برسان اتش همي برد مید

کمان را بزه بر بیازو فگند

سر تیزه را سوي سهراب کرد

بر

سمندش برآمد برابر بلند

9

عنان و سنان را پر از تاب کرد

اشفت سهراب و شد چون پلنگ چو بد خواه او چاره جو شد بجنگ عنان برگراید و برداشت اسپ بیامد بکردار اذرگشسب

چو

اشفته شد شیر تندي نمود سر نیزه را سوي او کرد زود بدست اندرون نیزه جان ستان پس پشت خود کردش انگه سنان بزد بر کمر بند گرد آفرید :: زره بر تنش یک بیک بردربد ززین برگرفتش بکردار گوي که چوگان زباد اندرا يد بروي

چو برزین به پیچید گردانرید يكي تبغ تیز از میان بر کشید

[blocks in formation]
[merged small][ocr errors]
[blocks in formation]

ز بس گونه گونه سنان درفش سپرهاي زرین و زرینه کفش تو گفتی که ابري برنگ ابنوس بیامد ببارید از و سندروس

[blocks in formation]

همه دخت ترکان پوشیده روي

قد و همه مشکموي همه سرو

همه رخ پر از گل چشم پرز خواب همه لب پر از مي ببوي گلاب

No. 10.

چو شیر ژیان چو اشفته شیر چوگرگ چو پیل دژم چو پیل ژیان

[blocks in formation]
[blocks in formation]

نهه صد دسته ریمان پیش بلبل نخواهد خاطرش جز نقمت گل

No. 17.

سعدي آن بلبل شراز چمن

ندارد چو او هیچ زیبا سخن

No. 18.

ز نظم نظامي که چرخ کهن

VIII.

AN ACCOUNT OF THE COLLECTION OF DRAWINGS OF MAJOR HAMILTON SMITH, F. R. S. F. L. S. &c. &c. &c. AND MEMBER OF THE PLYMOUTH INSTITUTION, IN A LETTER TO THE PRESIDENT.

Sir,

THE collection of Drawings in my possession which you pronounced extraordinary, and which the Society, judging from specimens sometimes produced in the illustration of lectures, has done me the honour to notice with some approbation, may, I trust, be deserving of an abstract notice in explanation of its contents. I am induced to consider such a step requisite, because many specimens of the different series which it embraces, have been published at home and abroad, and even in America, by the Antiquarian Society, by my learned friend Dr. S. R. Meyrick, by Mr. Griffith, Dr. Leach, the late Mr. Howitt, Mr. Colnaghi, myself, and by unknown persons, sometimes with, and at others without, my name or knowledge. From the occasional appearance of such fragments, some have been led to suppose, an assemblage of ancient costumes, and others, of zoological figures, alone were

« PreviousContinue »